@font-face { font-family: myFont; src: url('time new roman.ttf'), url('time new roman.eot'); } سواد رسانه ای راهبرد تقویت کودکان و نوجوانان در برابر تاثیرات رسانه ها :: Media Literacy & Cyber Culture

Media Literacy & Cyber Culture

Towards Islamic Approach

Media Literacy & Cyber Culture

Towards Islamic Approach

Media Literacy & Cyber Culture

امروزه رسانه ها به عنوان یکی از ابزارهای اصلی انتقال و گسترش ارزش های فرهنگی و اجتماعی، در رفتار کودکان و نوجوانان و تغییر رفتار اجتماعی آنان، دارای نقش مهمی هستند. سواد رسانه ای به عنوان یک مهارت اجتماعی که می تواند همراه با تفکر انتقادی و استدلالی مخاطبان را به صورت فعال و پویا با پیام ها و تولیدات رسانه ای آشنا کند. در مطالعات رسانه ای مورد تامل قرار می گیرد. هدف از نگارش این مقاله بررسی ضرورت داشتن سواد رسانه ای است، چرا کودکان و نوجوانان که اصلی ترین مخاطبان رسانه محسوب می شوند قدرت چندانی در انتخاب و گزینش و تجزیه و تحلیل اطلاعات و اخبار دریافتی ندارند. از سوی دیگر نظارت متمرکز برای کنترل بردون ده رسانه ها، روز به روز سخت تر شده و به این مشکل می افزاید.

رشد تکنولوژی های نوین ارتباطی، معنای با سواد بودن را در دنیای امروز تغییر داده است و در قرن جدید تنها دیگر به فردی که خواندن و نوشتن می داند، با سواد اطلاق نمی شود. بلکه توانایی تعبیر و تفسیر پیام های رسانه ای، به همان اندازه سواد محسوب می شود  که خواندن و نوشتن ضروری و مهم است. ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که آشنایی هر چه بیشتر با مفهوم سواد رسانه ای موجب می شود که رسانه درخدمت افراد جامعه باشد نه اینکه آن ها در خدمت رسانه باشند.

رسانه های جمعی به عنوان یکی از عوامل مهم جامعه پذیری در کنار خانواده، محیط آموزشی و دوستان، نقش مهمی در رشد و تربیت جنبه های گوناگون زندگی کودک ایفا می کند. رسانه ها از نخستین سالهای کودکی با انسان همراه می شوند، چنان که بر اساس پژوهش های انجام شده، نوزادان در حدود نیم ساعت در شبانه روز تلویزیون نگاه می کنند.

در عصر فوران اطلاعات، دغدغه های بسیاری از والدین، آگاهی یافتن از آموخته های فرزندانشان و به نوعی نظارت بر نحوه یادگیری آن ها است. در دنیای پر شتاب فناوری امروز، رسانه های جمعی، افراد را به صورت انفرادی به خود مشغول کرده و آن ها را از تعامل با دیگران باز می دارند. البته این موضوع نافی منافع ابزارهای تکنولوژیکی نیست، اما نوع بهره برداری غیر فرهنگی از ابزارهای فنی موجب شده است که کارکرد آن ها عمدتا در جهت تقویت فرگرایی سوق پیدا کند. به عبارتی، اگر جریان فرهنگی شدن ابزارهای رسانه ای تحقق یابد، مضرات آن ها به شدت کاهش یافته و کارکرد اصلی خود را پیدا می کنند.

رسانه ها اعم از تلویزیون، رادیو، اینترنت، فیلم، ویدئو، روزنامه، مجله، هر روز و به طور فزاینده اطلاعات، سرگرمی ها و آگهی های مختلفی را به ما و فرزندانمان عرضه می کنند و همگی نقش مهم را در شکل دهی و نفوذ به فرهنگ، ارزش ها، دیدگاه ها و اعتقادات ما بازی می کنند. به عبارت دیگر در عصر جدید با ویژگی ظهور وسایل ارتباطی نوین به مراتب بیش از گذشته ما و به ویژه فرزندانمان تحت بمباران پیام های رسانه ای هستیم که در بسیاری موارد بهترین و قابل قبول ترین روش حل مسائل و مشکلات را با پیام های خشونت بار ارائه می کنند. به نظر می رسد بهترین راه ممکن برای بقا در این شبکه اطلاعاتی که در سراسر محیط فرهنگی ما ریشه دوانیده حفظ استقلال، اجتناب از انفعال، بهره مندی از تفکری منتقدانه و به عبارت دیگر افزایش توانایی گزینش، انتخاب و چالش با این موج فراگیر است که تنها از طریق تکامل سواد رسانه ای میسر است. سواد رسانه ای نه تنها به کودکان بلکه به بزرگسالان مهارت های لازم را برای برقراری ارتباطی متفکرانه و آگاهانه با رسانه ها می آموزد و در عین حال نگاهی دقیق، دیدگاهی نقاد و تحلیلی نسبت به پیام های رسانه ای نوشتاری، دیداری و شنیداری فراهم می آورد. درجه نفوذ رسانه در جوامع و تاثیرات آن ها به حدی است که آموزش رسانه را به امری اجتناب ناپذیر تبدیل کرده است. باید تاکید کرد که کودکان و نوجوانان، که رسانه درجامعه پذیر کردن آن ها نقش به سزایی دارد، از نظر نحوه استفاده از رسانه و اکتساب آن با والدین خود تفاوت کامل دارند. آنان بین جهان و جهان رسانه ای فرق نمی گذارند و در به کارگیری رسانه بسار راحت تر از والدین خود عمل می کنند. بر این اساس در مقاله حاضر با اشاره به چند مورد از اثرات مثبت و منفی رسانه ها بر روی کودکان و نوجوانان به این موضوع خواهیم پرداخت که افزایش سواد رسانه ای چه ضرورتی در برابر اثرات رسانه ها بر روی کودکان و نوجوانان خواهد داشت؟

فراتر از ارزش انتقال مهارت های یادگیری مرتبط با تفکر انتقادی، ما با پدیده فراگیر بودن رسانه های جمعی در جامعه معاصر مواجه هستیم. در دهه های اخیر، مواد چاپی و فیلم جای خود را به رادیو و تلویزیون به عنوان اشکال غالب انتقال برنامه های سرگرم کننده و اطلاعات به توده مردم داده است. تلویزیون به تدریج درحال افزایش نفوذ خود برنحوه استفاده افراد و جامه از اوقات فراغت، آگاهی از واقعیات سیاسی و اجتماعی و شکل دادن به ارزش های شخصی در قلمرو فرهنگ و اخلاق است. به همان اندازه محتوای رسانه ای، حضور همه جا گیر رسانه ها و نقش آن ها در زندگی روزمره بخش اعظم پیام برای جامعه را تشکیل می دهد؛ تاثیر رسانه ها بر اوقات فراغت، برداشت و داوری درباره جامعه و محیط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی. شیوه ها، نظام نمادها، قراردادها و مداخله مستمر تلویزیون همواره در پیش روی شرکت کننده و بیننده قرار دارد. از این رو، یادگیری برای درک و ارزیابی تلویزیون در زندگی روزمره فراتر از مهارت های دیدن می رود و هنرهای آزاد را با رهایی فرد از وابستگی بی چون و چرا به محیط فرهنگی بلافصل تقریبا بازسازی می کند. تلویزیون فرآیند اصلی جامعه پذیری به شمار می رود. بنابراین، هدف عمده آموزش رسانه کمک به گیرندگان ارتباطات جمعی است تا به شرکت کنندگانی فعال و آزاد در فرایند تبدیل شونده نه این که حالتی، ایستا، منفعل و تابع نسبت به تصاویر تبدیل شوند ه این که حالتی ایستا، منفعل و تابع نسبت به تصاویر و ارزش هایی داشته باشند که در یک جریان یک طرفه از منابع رسانه ای انتقال پیدا می کنند. همچنین یک هدف اثباتی و عملی، عبارت است از پرورش بینندگانی که توانایی گزینش داشته باشند، به جست و جوی برنامه ریزی کیفی و متمایز و ارزیابی آن بپردازند و نسبت به شکل، قالب و محتوا در رسانه های جمعی حس انتقادی داشته باشند.  اکثر پژوهشگران، منتقدان و دست اندرکاران بر نقش زیبایی شناختی و انسان گرای برنامه های آموزشی رسانه ای تاکید می کند.

اهمیت سواد رسانه ای

هدف سواد رسانه ای دادن قدرت کنترل برنامه های رسانه به افراد است. معنای کنترل این است که مخاطبان توانایی اعمال کنترل بر روش برنامه ریزی ذهن خود را بیاموزند. بنابراین، هدف سواد رسانه ای این است که به مردم نشان دهد چگونه کنترل را از رسانه ها به خود معطوف کنند.

اولین گام در تغییر کنترل از رسانه به شخص این است که افراد دریابند چگونه رسانه ها آنان را برنامه ریزی می کنند . برنامه سازی رسانه ای دائما در قالب چرخه ای دو مرحله ای که مدام تکرار می شود انجام می گیرد. یکی از مراحل چرخه مذکور«محدود کردن انتخاب ها» است و مرحله دوم «تحکیم تجربه» است .

محدود کردن انتخاب ها به این معنا می باشد که رسان ها برای ما برنامه ریزی کرده اند که باور کنیم انتخاب های زیادی پیش رو داریم، اما می دانیم که گستره این انتخاب ها بسیار محدود است. با آن که ظاهرا تفاوت هایی میان انتخاب های پیام ها وجود دارد، این تفاوت ها در مقایسه به شباهت ها بی اهمیت است .

تحکیم تجربه، به این معنا می باشد که الگوهایی که بر اساس آن ها در معرض رسانه قرار می گیرد، به تدریج و در جریان تجارب گذشته وی با رسانه، برنامه ریزی می شود. تا وقتی که تجارب مذکور رضایت بخش و عاری از احساسات منفی شکست یا نفرت بوده باشند، قرار گیری در معرض رسانه ها تقویت می شود.

«باری دونکان» عضو انجمن سواد رسانه ای کانادا، در ضرورت آموزش رسانه ای این دلایل را ذکر می کند:

1.    رسانه ها بر حیات فرهنگی و سیاسی ما سلطه دارند.

2.    تقریبا همه اطلاعات، جز مواردی که آن ها را به طور مستقیم تجربه می کنند، رسانه ای شده اند.

3.    رسانه ها قادرند مدل های ارزشی و رفتاری پر قدرتی خلق کنند.

4.    سواد رسانه ای می تواند مصرف رسانه ای ما را لذت بخش تر کند و یک رابطه انفعالی را به رابطه ای فعال تبدیل نماید.

5.    رسانه ها بدون آن که فعال کردن خودآگاه، بر ما اثر می گذارند.

علاوه بر این دلایل، «دن بلیک» یکی دیگر از پژوهشگران عرصه سواد رسانه ای، دلایل زیر را در ضرورت سواد رسانه ای بیان کرده است:

1.    ما در یک محیط میانجی و با واسطه زندگی میکنیم.

2.    سواد رسانه ای بر تفکر انتقادی تاکید می کند.

3.    وجود سواد رسانه ای، بخشی از حیات یک شهروند فرهیخته و تحصیل کرده است.

4.    سواد رسانه ای، مشارکت فعال را در یک محیط اشباع شده رسانه ای ترویج می دهد.

5.    آموزش رسانه ای به ما کمک می کند تا فناوری های ارتباطی را درک و فهم کنیم.

در این رابطه دکتر یونس شکر خواه دلایل اهمیت سواد رسانه ای را چنین بر می شمارد:

1-   رسانه ها بر حیات فرهنگی و سیاسی ما سلطه دارند.

2-   تقریبا همه اطلاعات، جز مواردی که آن ها را به طور مستقیم تجربه می کنیم، رسانه ای شده اند.

3-   رسانه ها قادرند مدل های ارزشی و رفتاری پر قدرتی خلق کنند.

4-   رسانه ها بدون آنکه خود آگاه ما را فعال کنند، بر ما تاثیر می گذارند.

5-   سواد رسانه ای می تواند، مصرف رسانه ای ما را لذت بخش تر کند .

6-   سواد رسانه ای می تواند یک رابطه انفعالی را به یک رابطه فعال تبدیل کند

دیدگاه های نظری

برخی از رویکردهای نظری ارتباطات ناظر بر تأثیرات رسانه‌ها بر مخاطبان می‌باشد. کانون توجه این نظریات بر رابطه میان رسانه و جامعه و تأثیر محتوای ارتباطی بر نگرش‌ها و رفتارهای مخاطبان می‌باشد. که در این بخش به سه مورد از این نظریات اشاره می‌گردد.

نظریه برجسته‌سازی: (Agenda- setting theory)

این نظریه مدعی تأثیر رسانه‌ها بر شناخت و نگرش مردم و تعیین اولویت‌های ذهنی آنان از طریق انتخاب و برجسته‌سازی بعضی از موضوعات و رویدادها در قالب خبر و گزارش خبری است. به این معنا که رسانه‌ها با برجسته ساختن بعضی از موضوع‌ها و رویدادها، بر آگاهی و اطلاعات مردم تأثیر می‌گذارند. گرچه نمی‌توانند تعیین کنند که مردم چگونه بیندیشند، اما می‌توانند تعیین کنند که «درباره چه چیزی» بیندیشند.

دونالد شاو و مکسول مک کومبز واضعان نظریه برجسته‌سازی در مقاله کارکرد برجسته‌سازی مطبوعات مهم‌ترین تأثیر ارتباط‌جمعی در برجسته‌سازی رسانه‌ای را ایجاد نظم فکری برای مخاطبان و نظم دادن به دنیای پیرامون می‌دانند.

بررسی‌های عملی ارتباطات جمعی ثابت کرده است که بیشتر آثار محتملی که اتفاق می‌افتد، در خصوص مسائل مربوط به اطلاعات است. نظریه برجسته‌سازی، راهی برای ارتباط این یافته‌ها با امکان آثار فکری ارائه می‌دهد، زیرا آنچه به شکل اساسی مطرح است، کارکردی آموزشی از رسانه است؛ افراد یاد می‌گیرند که این مسائل چیست و چگونه به ترتیب اهمیت تنظیم می‌شوند.

مفهوم برجسته‌سازی پیچیده‌تر از اولویت‌گذاری می‌باشد و حاکی از آن است که فرایند قرار دادن موضوعی در اولویت عموم، زمان می‌برد و از چند مرحله می‌گذرد. به این معنا که شیوه رسانه‌ها برای چارچوب سازی یک موضوع و واژه‌های مهمی که برای توصیف آن استفاده می‌کنند، می‌تواند مؤثر باشد و نقش اشخاص معروف و معتبر نیز به هنگام اظهارنظر درباره موضوع، مهم و تأثیرگذار است. فرآیند برجسته‌سازی از سه اولویت رسانه، اولویت عموم و اولویت سیاسی و رابطه بین این سه شکل می‌گیرد. سورین و تانکارد ابعاد هر یک از این عوامل را بیان می‌کند:

1- برای اولویت رسانه‌ها این ابعاد عبارتند از : مشهود بودن[1](میزان و جلوه پوشش یک موضوع)، موضوع برجسته ازنظر مخاطب[2](تناسب محتوای خبری با نیازهای مخاطب[3]) و ارزش (پوشش مثبت یا منفی یک موضوع)

2- ابعاد اولویت عموم عبارتند از : آشنا بودن[4](میزان آگاهی عمومی از یک موضوع معین)،‌موضوع برجسته از نظر شخص[5](علاقه یا تناسب متصور با خود شخص) و مطلوب بودن[6] (قضاوت مثبت یا منفی درباره یک موضوع)، 

3- ابعاد اولویت سیاسی عبارتند از : حمایت (کنش کم‌وبیش مطلوب نسبت به یک موضوع معین)، احتمال کنش(احتمال اینکه یک دستگاه دولتی درباره موضوع دست به واکنش بزند) و آزادی عمل(گستره اقدامات احتمالی دولتی).

 فرض اصلی نظریه برجسته‌سازی این است که اولویت‌های ذهنی مردم یا موضوعات و رویدادهایی که عامه بدان توجه دارند و  به آن می‌اندیشند توسط رسانه‌ها تعیین می‌گردد و تابع برجسته‌سازی رسانه‌ها هست. حال با پذیرش این فرض این سؤال پیش می‌آید که چه کسانی اولویت‌های رسانه را تعیین می‌کنند؟

شومیکر و ریز(1991) پنج دسته از عوامل مؤثر بر محتوای رسانه‌ها را به ترتیب مطرح کرده‌اند:

1-   اثرهای ناشی از فرد فرد کارکنان رسانه: که شامل ویژگی‌های کارکنان ارتباطی، زمینه‌های شخصی و حرفه‌ای، نگرش‌های شخصی و نقش‌های حرفه‌ای می‌باشد.

2-   اثرهای مربوط به رویه‌های رسانه :‌آنچه به رسانه‌های جمعی می‌رسد تحت تأثیر اعمال روزانه ارتباط گران  از جمله مهلت اتمام کار و سایر محدودیت‌های زمانی، ضرورت‌های مربوط به فضا در یک نشریه، ساختار هرم وارونه برای نوشتن یک گزارش خبری، ارزش‌های خبری، ‌معیار عینیت  و اتکای گزارش گران به  منابع رسمی است .

3-   نفوذهای سازمانی بر محتوا:‌ سازمان‌های رسانه‌ای دارای اهدافی‌اند که پول‌سازی ازجمله رایج‌ترین آن‌هاست . اهداف سازمان‌های رسانه‌ای به اشکال گوناگون بر محتوا اثر می‌گذارد.

4-   اثر و نفوذ سازمان‌های برون رسانه‌ای بر محتوا: این نفوذها، اشخاصی که شبه رویدادها را خلق می‌کنند تا پوشش رسانه‌ها را بگیرند و گروه‌های ذی‌نفع که در جهت یا در مخالفت با انواع خاصی از محتوا، اعمال نفوذ می‌کنند، در برمی‌گیرد.

5-   اثر ایدئولوژی: در امریکا، عقیده به ارزش نظام اقتصادی سرمایه‌داری، مالکیت خصوصی، سودجویی کارآفرینان و بازارهای آزاد است.

این پنج دسته از فرد فرد کارکنان رسانه‌ها یعنی خردترین سطح تا نفوذ ایدئولوژی یعنی کلان‌ترین سطح گسترش دارد.شومیکر این عوامل را "سلسله‌مراتب نفوذها " می‌نامد که ایدئولوژی در رأس سلسله‌مراتب قرار می‌گیرد و از صافی دیگر سطوح می‌گذرد و به پایین می‌رسد.

نظریه گلوله جادویی (Hypoderamic Theory)

بر اساس این نظریه پیام‌های رسانه‌ای به طور یکسان و یکنواخت، به همه مخاطبان می‌رسد و تأثیری مستقیم و فوری بر جای می‌گذارد. به عبارتی نظریه تزریقی، وسایل ارتباط‌جمعی را دارای تأثیری مطلق، مستقیم و فوری بر مخاطب می‌داند. رسانه‌ها نه‌تنها به تغییر نگرش مردم بلکه به تغییر رفتار آن‌ها نیز قادر هستند. مخاطبان به طور مستقیم به رسانه‌ها مرتبط هستند و تأثیر رسانه‌ها بر نگرش و رفتار آن‌ها، فوری اتفاق می‌افتد. توجه این نظریه در فرآیند ارتباط، به عنصر «پیام» است و به گیرنده پیام اهمیتی نمی‌دهد. در این نظریه، مخاطبان منفعل و به صورت مجموعه‌ای از اتم‌های مجزا فرض می‌شود.

نظریه مارپیچ سکوت(Spiral of silence)

نظریه مارپیچ سکوت توسط «الیزابت نوئل نئومان» مطرح‌شده است. این نظریه بر این مبنا قرار دارد که رسانه‌ها به تبلیغ عقاید حاکم و کلی می‌پردازند و مخاطبانی که عقاید مشابه با رسانه‌ها دارند، نظریات خود را مطرح می‌کنند. ولی آن دسته از مخاطبانی که نظری مخالف با نظر رسانه‌ها دارند به ناچار و از روی ترس و یا منزوی شدن سکوت اختیار می کنند .

از نظر نئومان افکار عمومی از تعامل بین افراد و محیط اجتماعی نشأت می‌گیرد. وی اثرات رسانه‌ها بر افکار عمومی را قوی و قدرتمند می‌داند، چرا که به سه ویژگی ارتباطات جمعی یعنی «تراکم»، «همه‌جایی بودن» و «هم‌صدایی» در ایجاد اثرهای قوی بر افکار عمومی، باهم ترکیب می‌شوند. هم‌صدایی باعث شکل‌گیری تصویری همسان از موضوعات و رویدادها می‌شود و بر مواجهه گزینشی مخاطبان غلبه می‌کند. در این میان عامل دیگری که وارد می‌شود «مارپیچ سکوت» است. به این معنا که در خصوص یک موضوع مناقشه‌انگیز، افراد درباره توزیع افکار عمومی حدس‌هایی می‌زنند. آن‌ها سعی می‌کنند دریابند که آیا تغییر افکار عمومی در جهت موافقت با آن‌ها است یا خیر. به باور نئومان، آن‌ها اگر احساس کنند در اقلیت قرار دارند یا تغییر افکار عمومی در جهت فاصله گرفتن از آن‌هاست، ترجیح می‌دهند که سکوت اختیار کنند. هر چقدر اقلیت بیشتر سکوت کنند، مردم احساس می‌کنند که دیدگاه خاص و متفاوت ارائه نشده است و لذا مارپیچ سکوت تشدید می‌شود.

تعریف سواد رسانه ای

طبق تعریف، سواد رسانه ای عبارت است از توانایی و قدرت دسترسی، تحلیل، ارزیابی و انتقال پیام های رسانه ای که می توان در چارچوب های مختلف چاپی و غیر چاپی عرضه نمود.

سواد رسانه ای درکنار آموختن خواند ظاهر پیام های رسانه از رسانه های مختلف، می کوشد خواند سطرهای نانوشته رسانه های نوشتاری، تماشای پلان های به نمایش در نیامده و یا شنیدن صداهای پخش نشده از رسانه های الکترونیک را به مخاطبان بیاموزد. به عنوان مثال؛ مخاطبی که دارای سواد رسانه ای است، از اهداف و میثاق های رسانه ها خبر داشته و از آن ها به طرزی آگاهانه استفاده می کند. چنین مخاطبی از نقش صدا، موسیقی و سایر جلوه های ویژه برای القای فضا و معنی در تلویزیون و سینما با خبر است و میداند چرا و چگونه یک پیام واحد در تلویزیون، سینما، روزنامه ها، مجلات، رادیو، تابلو های بزرگ تبلیغاتی و یا بازی های رایانه ای می تواند، اثرات متفاوتی از خود به جا گذارد.

تاثیرات مثبت رسانه ها بر تربیت کودکان و نوجوانان

1.    پرکردن اوقات فراغت کودک و نوجوان

انسان ها در هر سنی که باشند، یک فعالیت اصلی و محوری دارند که گذراندن زمان در آن سن، حول آن محور است. فعالیت اصلی کودک پیش از مدرسه، بازی و پس از مدرسه، درس است. وقتی کودک از بازی خسته می شود به دنبال یک فعالیت جانبی است که وقتش را پر کند تلویزیون یکی از بهترین چیز هایی است که می تواند اوقات فراغت کودک را پر کند.

کودکان تمایل شدیدی به تایید شدن توسط پدر و مادر دارند. آموزش اخلاقیات از طریق برنامه های کودک به رشد و درونی سازی این ارزش های کمک می کند و همچنین به تدریج و با تلاش والدین در تعیین قوانین روشن و ثابت در منزل کودک به نوعی آگاهی دست می یابد و مجموعه ای از عادت های درونی در وی شکل می گیرد که بنیان اخلاقی کودک را می سازد و سرانجام این قانون ها، تبدیل به اصول اخلاقی درونی شده و جزئی از شخصیت وی خواهد بود.

2.    اجتماعی کردن کودک و نوجوان

رسانه ها به عنوان فراهم کننده چارچوب های تجربه برای مخاطبان، نگرش های کلی فرهنگی ای برای تفسیر اطلاعات توسط افراد جامعه در جوامع امروزی ایجاد می کنند. رسانه ها شیوه هایی را که افراد زندگی اجتماعی  را تفسیر کرده، نسبت به آن واکنش نشان می دهند را با کمک نظم دادن به تجربه ما از زندگی اجتماعی، قالب ریزی می کنند.

بنابراین در جریان جامعه پذیری کودکان و نوجوانان و جوانان، رسانه ها نقشی اساسی ایفا می کنند، بدین معنی که ارزش ها و هنجارهای خانوادگی و اجتماعی را به نسل جدید انتقال می دهند و آن را درونی می کنند.

اولین جایی که کودک اجتماعی شدن را می آموزد، خانواده است. ولی توان خانواده برای پاسخگویی به این نیاز بزرگ، ناچیز است. گرچه مدرسه درکنار خانواده تا اندازه ای خانواده را در این راه یاری می کند، ولی به دلیل آنکه نیاز کودک فراتر از این حد است، باز هم این کمبود به وضوح مشهود است، ولی تلویزیون به سبب برنامه های فراگیر و متنوع، بهترین وسیله ای است که می تواند این نیاز کودک را برطرف کند، زیرا تلویزیون واسطه ای فراگیرا ست، که در دسترس همه کودکان قراردارد.

برخی دیگر از کارکردهای مثبت تلویزیون عبارت است از :

3.    افزایش آگاهی کودکان در زمنیه جغرافیایی، علمی و مسائل بهداشتی

4.    تشویق کودکان به کارهای خوب با نمایش دادن مهربانی، سخاوت

5.    گسترش برنامه های آموزشی با استفاده صحیح از تلویزیون و تشویق کودکان

6.    ایجاد دوستی

7.    ترویج و آموزش ارزش های اجتماعی و دینی

8.    معرفی روش های دوست یابی و حفظ دوستی

9.    ایجاد حس مسئولیت در کودکان

10.                       جلوگیری از رفتار خودخواهانه کودکان با به تصویر کشیدن رفتارهای جامعه گرایانه

تاثیرات منفی رسانه ها بر کودکان و نوجوانان

1.    تاثیرات منفی ماهواره

حضور رسانه ها به طور اعم و حضور ماهواره ها به طور اخص، تاثیرات بسیار عمیقی بر روی خانواده به عنوان گروه نخستین گذاشته است. که در ادامه به برخی از آن ها اشاره خواهد شد.

تماس و ارتباط فرزندان با رایانه، ماهواره و اینترتن صرف ساعات طولانی و کسب اطلاعات اعم از مفید و غیر مفیدانه تنها دنیای فیزیکی فرزندان والدین را جدا کرده است بلکه تماس و ارتباط عاطفی و اجتماعی والدین و فرزندان را ضعیف کرده است والدین به یک دلیل دیگر نیز از آگاهی فرزندان خود از حوادث جهان نگرانند آنان معتقدند تماشای این حوادث ممکن است حس بی گناهی و معصومیت کودکان را خدشه دار سازد و موجب شود که آنان احساس ناامنی و تهدید کنند.

بسیاری از این فناوری ها، اطلاعاتی عرضه می کنند که مطابقتی با ارزشهای جامعه ما ندارد واقعیت این است که بسیاری از والدین به سرونوشت نسل آینده و به فرهنگ ملی خود علاقه مند هستند و ضمن پذیرش محاسن و مزایای آموزشی تفریحی و هنری این وسایل از بدآموزی نیز بیمناک هستند.

2.    تاثیرات منفی اینترنت

اینترنت امروزه جایگاه ویژه ای در ساختار خانواده پیدا کرده است و رایانه به عنوان یک وسیله، اما با کاربردی متفاوت تر، متنوع تر و شخصی تر وارد خانه شده و عرصه زندگی اجتماعی را دچار تغییر و تحول نموده و روابط اجتماعی جدیدی با ویژگی های نوین در جامع حاکم می سازد. دلیل اصلی خانواده ها از خرید رایانه و اتصال شبکه اینترنت در منزل، آموزش است. استفاده از اینترنت به چند دلیل بر روابط خانواده اثر می گذارد. استفاده از اینترنت، یک فعالیت زمان گیر است. پس می تواند تعامل کودک و نوجوان را با خانواده کاهش دهد. وجود رایانه در منزل، رقابتی بین کودک و والدین برای استفاده از رایانه ایجاد می کند که گاهی سبب کشمکش می شود و استفاده از رایانه ایجاب می کند که گاهی سبب کشمکش می شود. استفاده از صفحات وب که از نظر محتویات متناسب با سن کودک نیستند. سبب بحث و کشمکش بین والدین و کودکان می شوند. یکی دیگراز الگوهای رفتاری منفی متاثر از رشد فناوری و اینترنت، اعتیاد به اینترنت است. نگران کننده ترین جنبه اعتیاد به اینترنت آسیب دیدن کودکان و نوجوانان است.

بدون شک، امروزه در فرآیند جامعه پذیری، افراد با گرایش به سمت رسانه های جمعی بنا به هر دلیلی به اثر پذیری وادار می شوند به گونه ای که آنان آگاهانه و ناآگاهانه از برنامه هایی که تماشا می کنند الگو و سرمشق می گیرند.

امروزه وسائل ارتباط جمعی تمامی جهات و ابعاد انسانی را متاثر ساخته و امواج این وسائل به همه روزنه ها و حریم های امن رسوخ کرده است و باعث شده که انسان فعال و متفکر میان اقلیت های کنترل کننده ارتباط و عامه مردم که در معرض تاثیر آن قرار دارند، رو به افزایش است نیاز به مبادله دانش و بالا بردن سطح آگاهی درخصوص استفاده از پیام های رسانه ای، نیازی ضروری است؛ زیرا اغلب شاهد هستیم که مواجهه با پیام های رسانه ای، سنجیده و هدفمند صورت نمی گیرد، بلکه بیشتر از روی عادت است و تنها تعداد محدودی از افراد، آنچه را که در رسانه ها می بینند، می خوانند یا می شنوند را کنترل می کنند. در نتیجه افراد می توانند از حالت مخاطب منفعل، بیننده صرف و تحت کنترل رسانه ها خارج شوند و فعالانه با پیام ها برخورد نمایند و به صورت مخاطب گزینش گر و انتخاب گر درآیند. در اینجا است که به عنوان یکی از مهم ترین پدیده های عصر اطلاعات و دانش خود را بالا برده و سعی کنند از سر عادت و صرفا برای سرگرمی و تفریح از رسانه ها استفاده نکنند بلکه با بینش و آگاهی لازم به تولید و تفسیر پیام ها بپردازند.

جمع بندی

سواد رسانه ای به عنوان یک مهارت اجتماعی که می تواند با شناخت، معرفت و درک متقابل بین مخاطبان و رسانه های جمعی همراه باشد؛ به عنوان یک فرآیند ارتباطی، اجتماعی و فرهنگی می تواند در عصر حاضر مورد بهره برداری قرار گیرد. آموزش شیوه های تفکیک، تمایز و شناسایی پیام ها و تولیدات رسانه ای به مخاطبان مهم ترین کارکرد این مهارت اجتماعی از سوی رسانه های جمعی می باشد. آموزش سواد رسانه ای، تفکر انتقادی را مورد تاکید قرار می دهد و آن را مهارتی لازم و ضروری برای تمامی شهروندان و افراد یک جامعه بر می شمارد. بنابراین سیاست گذاران باید تمهیداتی بیاندیشند تا از طریق آن، سواد رسانه ای به عنوان جزئی از زندگی هر شخص به حساب آید. سیاست گذاران رسانه ای باید چارچوبی را تدوین کننده که در آن تفکر انتقادی یک هدف محسوب شده و سواد رسانه ای چیزی فراتر از یک واکسن در برابر ناملایمات محیطی شناخته شود.

رسانه ها به عنوان یکی از عوامل مهم تاثیر گذار بر تحولات خانواده، نقش اساسی در دگرگونی روابط درونی بین اعضا آن داشته اند. این تحولات باعث سست شدن پیوندهای درون خانواده، افزایش طلاق، ناتوانی درتربیت فرزندان و ... شده و از سوی دیگر پیامدهای مثبتی چون افزایش سطح آگاهی اعضای خانواده، شناخت روش های بهتر در برخورد با فرزندان، استفاده بهینه از امکانات بهداشتی، آموزشی و... داشته است. در واقع رسانه از سویی باعث تقویت برخی از ارزش های اجتماعی و از سوی دیگر باعث تضعیف آن ها شده است . آنچه می تواند نقش و اهمیت رسانه را در بعد مثبت آن افزایش دهد، شناخت علمی و دقیق ویژگی ها و کارکردهای نوین خانواده است.

علی رغم افکار بسیاری از منتقدان، رسانه ها واسطه هایی نیستند که همواره برای کودکان و نوجوانان مضر باشند. آن ها در شکل تبادلی تر خودشان می توانند که این توانایی را داشته باشند که به کودکان و نوجوانان کمک کنند تا مهارت های مهم فکری خود را پرورش دهند. رسانه ها می توانند شهروندان به ویژه کودکان و نوجوانان را در داشتن تفکری انتقادی و یافتن راه حل های خلاقانه تقویت کننده به گونه ای که این شهروندان به نوبه خود به تولید اطلاعات بپردازند. والدین می توانند با همراهی فرزندان خود در تماشای برنامه ها و بحث و تبادل نظر با آن ها در خصوص این برنامه ها به محافظت در برابر اطلاعات و مطالب زیان آور برای سلامت (اخلاق) او بپردازند و به عنوان مخاطبین اختیار و کنترل خود را به دست رسانه ها نسپارند.

مدارس نیز می توانند به نوبه خود نقشی را ایفا کنند. برنامه هایی که هدف آموزشی دارند، اگر با دقت در قالب چارچوب ساختاری درسی ساخته شوند که شامل داده هایی از موضوعات برگرفته از دیگر منابع باشند، می توانند تاثیر آموزشی داشته باشند. اگر چه، برای اینکه رسانه ها به ویژه تلویزیون در بستر آموزش رسمی، مفید واقع شوند لازم است که از آن به روشی نظام مند و کنترل شده استفاده شود، و نه روشی نامنظم و متکی بر بخت و اقبال. در آن واحد زمانی که به تاثیرات خوب رسانه ها به ویژه تلویزیون توجه می کنیم، برای یافتن تاثیرات به اصطلاح بد اجتماعی، به دقت و ارزیابی محتاطانه ای نیازمندیم.

 

 



[1] Visibility

[2] Audience Salience

[3] Valence

[4] Familiarity

[5] Personal Salience            

[6]

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی